آرش |
|
اصولا اگه شما "2 تا" 83ایه بدبختین، من یه 82ایه بدبختم. هیچکس نیست. حتی نمیتونم به کسی زنگ بزنم. خوبه. لابد خودم میخوام. امروز صبح یه فیلم میدیدم تو مایه های فوتبالیستا، از نوع بسکتبالش. همینجوری الکی بغضم میگرفت، بعد میخندیدم. میبُردن، بغضم میگرفت. انگار تماشاچیم. دختررو میدیدم بغزم میگرفت. فقط یه ربع آخر فیلمو دیدم. تیتراژ آخرو دیدم گریم گرفت. حتی نمیفهمم ربطی به فیلم داشت یا نه. من بیخیالم. بی سر و ته. حالم بده. خوبه. قاطی نکردم. زنده ام. من سیگار نمیکشم. موهامو شونه میکنم. مسواک میزنم. هرروز میرم حموم. مامانم هرچی میگه سرش داد نمیزنم، فقط میگم حالم بده. به کسی زنگ نمیزنم. برام فرقی نمیکنه با کسی برم بیرون یا نه. حولهء خیسمو رو تختم پرت نمیکنم. خودمو تو آینه لخت نگا نمیکنم. 3/29/2005 08:11:00 PM - آرش ÙتاØÙ - همممم، چیزی که مسلمه، اینه که امسال همونقد گُه خواهد بود که پارسال. بلکم بیشتر. دیگه تارُفای آدما واقِ اَن حالمو بهم میزنه. کلمه های تکراری...تفاله های مغزی. حالم از آدمایی که حرفای بی محتوا میزنن بهم میخوره....تبریکای بی محتوا، لوپی که همینجوری توش میچرخیم...پسرای جنده، با دخترای نکره. حماقتهایی که هر لحظه فراموش میشن. اسپرمهایی که هیچوقت جفتشونو پیدا نمیکنن و تو لوله های پیچ در پیچ پر از آب، گم میشن. پ.ن: امید سیفونو بکش. شاید اونور چیز بهتری برا دیدن باشه. 3/20/2005 02:52:00 PM - آرش ÙتاØÙ - من یا بی ذوقم....یا حالم از ادما بهم میخوره....یا جفتش...............یا هیچکدومش. 3/20/2005 02:48:00 PM - آرش ÙتاØÙ - باید به چیزایی که زنده نگهم میدارن اعتماد کنم. 3/18/2005 02:31:00 AM - آرش ÙتاØÙ - "زنهای باکره مثل زنهای باکره ناز میکنند." پیتر هانتکه 3/13/2005 12:47:00 PM - آرش ÙتاØÙ - آره، من گّهم. تو گُهتری. 3/11/2005 12:49:00 AM - آرش ÙتاØÙ -
3/09/2005 06:17:00 PM - آرش ÙتاØÙ - مادرم اگر میدانست مرا میزاید، هیچگاه نمیگذاشت با پسرخاله ام، َمست، از روی تپه های چین تایپه ، جزیره ای در جنوب شرقی آسیا با سقفی بالغ بر 2 متر با بامی کمتر و برفی بیشتر. "silent..silent...this is the final fret. no alarms and no surprises please." 3/05/2005 12:19:00 AM - آرش ÙتاØÙ - آدمایی توی زندگی من هستند که من اصلا ندیدمشون. علی و هومن. تخیلات قوی و دوست داشتنی من. لحظه های نابی که دیگه هیچکدوم وجود ندارن. لحظه های مُزده. شخصیتهای مُرده. من فقط باهاشون میخوابم و بلند میشم. فقط همین. 3/02/2005 10:00:00 PM - آرش ÙتاØÙ - امید، بچه که بوده آرزو داشته وقتی بزرگ شذ ، یه cpu درست کنه و رقیب intel بشه. منو امید، تحلیل سیستمها ورداشتیم ، میخوایم یه cpu درست کنیم و رقیب intel بشیم. علی آمار احتمال ورداشته. حتما میخواد ببینه احتمال اینکه زندگیشو به گا بده چقدره. 3/01/2005 02:00:00 PM - آرش ÙتاØÙ - |