آرش



email



My Cheght ow Peghts





01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
04/01/2004 - 05/01/2004
05/01/2004 - 06/01/2004
06/01/2004 - 07/01/2004
07/01/2004 - 08/01/2004
08/01/2004 - 09/01/2004
09/01/2004 - 10/01/2004
10/01/2004 - 11/01/2004
11/01/2004 - 12/01/2004
12/01/2004 - 01/01/2005
01/01/2005 - 02/01/2005
02/01/2005 - 03/01/2005
03/01/2005 - 04/01/2005
04/01/2005 - 05/01/2005
05/01/2005 - 06/01/2005
06/01/2005 - 07/01/2005
07/01/2005 - 08/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
04/01/2006 - 05/01/2006
05/01/2006 - 06/01/2006
06/01/2006 - 07/01/2006
07/01/2006 - 08/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
11/01/2006 - 12/01/2006
12/01/2006 - 01/01/2007
05/01/2007 - 06/01/2007

 

يه روز يه آقايي بود ؛يه آقاي خوبي بود . هميشه دندوناشو به موقع مسواک ميِِِزد ؛ ولي نه مثل همه اون آقا خوبايي که تو داستانا تا حالا خوندين . هميشه راست ميگفت ؛ ولي نه مثل همه اون آقا خوبايي که تو داستانا تا حالا خوندين . هميشه عينکشو به موقع ميزد ؛ ولي نه مثل همه اون آقا خوبايي که تو داستانا تا حالا خوندين . هميشه ساعتشو به دست چپش ميبست ؛ ولي نه مثل همه اون آقا بدايي که تو داستانا تا به حال خوندين . هميشه اين آقاهه ؛حرفاي خوب ميزد ؛ مثل همه اون آقا کثافتايي که تو داستانا تا به حال خوندين . "من کجاي اين دنيام؟من کجاي اين دنيام؟ها؟من کجاي اين دنيام؟؟؟...تو؟اين دنيا؟ اين فقط يه تغيير ريتمه ". اين آقاهه چشماش کار نميکرد ؛ ولي دوتا چشم داشت . عوضي!بي شعور!کثافت!الاغ!و خيلي چيزاي ديگه.....اينا چيزايي نبودن که ما بخوايم باهاشون اون آقاهرو مورد خطاب قرار بديم - هميشه همه کاراشو به موقع انجام ميداد . زمانو شما براش تعيين نميکردين . ساده لوح! زمان برا خودش کلي سيستم داره . هميشه آب دهنشو بدون صدا قورت ميداد ؛ شما ميتونين؟ بدون نفس صدا ميکشيد ؛ شما نميتونين . ولي من ميتونم . هميشه وقتي ميخواست از خونه بره بيرون ؛ کيليداي خونه رو به موقع از جيبش در ميوورد ؛ در خونه رو با کيليداي خونه به موقع قفل ميکرد ؛ کيليداي خونه رو به موقع ميذاشت تو جيبش ؛ و با همون دست ؛ به موقع کيليداي ماشينو در ميورد . به موقع در ماشينو باز ميکرد؛ و به موقع ميبست . به موقع ماشينو روشن ميکرد ؛ به موقع پاشو ميذاشت رو کلاچ ؛ به موقع ميزد دنده يک ؛ به موقع پاشو ميذاشت رو گاز و به موقع حرکت ميکرد . اينبار فقط يادش رفت کمربندشو ببنده . فقط همين . فقط .
يکشنبه ۱۱/۳/۸۲ ساعت ۰۰:۰۰:۰۰

    2/24/2004 10:21:00 PM - آرش فتاحي -


 

پريروز براي اولين بار از تصوير دستم تو آينه ترسيدم.

    2/13/2004 09:47:00 PM - آرش فتاحي -


 

روح زندگيم توي من مرده.

    2/05/2004 07:19:00 PM - آرش فتاحي -


 

فكر كنم كم‌كم بايد تولدمم فراموش كنم...................احساس يه loopبهم دست مي‌ده.

    2/04/2004 12:00:00 AM - آرش فتاحي -