آرش



email



My Cheght ow Peghts





01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
04/01/2004 - 05/01/2004
05/01/2004 - 06/01/2004
06/01/2004 - 07/01/2004
07/01/2004 - 08/01/2004
08/01/2004 - 09/01/2004
09/01/2004 - 10/01/2004
10/01/2004 - 11/01/2004
11/01/2004 - 12/01/2004
12/01/2004 - 01/01/2005
01/01/2005 - 02/01/2005
02/01/2005 - 03/01/2005
03/01/2005 - 04/01/2005
04/01/2005 - 05/01/2005
05/01/2005 - 06/01/2005
06/01/2005 - 07/01/2005
07/01/2005 - 08/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
04/01/2006 - 05/01/2006
05/01/2006 - 06/01/2006
06/01/2006 - 07/01/2006
07/01/2006 - 08/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
11/01/2006 - 12/01/2006
12/01/2006 - 01/01/2007
05/01/2007 - 06/01/2007

 

غذاهایم را دو وعده در روز به صرف سگ میخورم.
و بالا میآورم خون چرک تو را.
که دست نویس کرده بودی
بر پیشانی تک تک آدمهای اطراف.

    5/25/2007 01:43:00 AM - آرش فتاحي -


 

(تو می‌رقصی)

و من آنقدر خوب نیستم که حتی بتوانم.

    12/28/2006 11:39:00 PM - آرش فتاحي -


 

شی سِد: تو
مممم
من گرگم
گولت بزنم
بد میشه یهو.

آی سِد: منم یه مادده گرگم!
منتظرم که گول بخورم!

اند شی نور آندرستود. چون یکیو دوتا نبود.

    12/10/2006 10:08:00 PM - آرش فتاحي -


 

می‌دونی.
زمان میگذره
و همه چی تغییر میکنه
رفتارا
حتی اعتقادای آدما.
و تو همین الان تو دلت قسم میخوری.
البته.
زمان میگذره.

    11/30/2006 11:26:00 PM - آرش فتاحي -


 

Everyone is fine.
Seems like I'm better.!

    11/11/2006 12:10:00 AM - آرش فتاحي -


 

everyone is good.
i'm better.
no one needs my brain.

    10/25/2006 11:20:00 AM - آرش فتاحي -


 

و زماني که متلاشي ميشوي،
دهها و صدها زن در دنيا در حال فرياد کشيدنند.

    8/27/2006 10:34:00 PM - آرش فتاحي -


 

تفریحت میتواند این باشد که بنشینی در پیاده‌رو
با هدفون ها در گوشَت
و سیگار بکشی و
به رفت و آمد آدمها دقت کنی.
حتی نکنی.

چند روز قبل احساس میکردم
در زندگی من هیچ چیز واقعی نیست.
لعنتی حتی توهم هم نیست.
واقعیتهای متوهم.
توهمهای واقعی.
هیچکدام.

کلاس تئاتر نروم و بجایش بروم سر کار.
مادرم نمیدانست که اگر لازم باشد اینکار را هم میکنم.

بعضی روزها
برای بعضی ها خوبند و برای بعضی ها بد.
بعضی روزها
فرقی ندارند.

    8/21/2006 01:01:00 AM - آرش فتاحي -


 

بازیگر در تئاتر،
مصرف می‌شود.
و این تصمیم خودشه!
اگر قرار باشه از خستگی بمیره،
این اتفاق وقتی میفته که از رو سِن اومد پایین.

و این وسط کارگردان بیچاره؛
که این اون بازیگرس که میتونه اونو به اوج برسونه،
یا باکله بزنتش زمین.
بازیگر در تئاتر،
مصرف می‌شود.

    8/01/2006 11:22:00 AM - آرش فتاحي -


 

خُب دُخیا چی می‌تونن به آدم بِدن؟
لابُد چیزایی که میشه به زور ازشون گرفت.

کُس‌شعر گفتم بابا!

    7/10/2006 03:03:00 AM - آرش فتاحي -


 

مُردگان رو دفن می‌کنی
و منتظر نوبت خودت می‌مونی.

    6/02/2006 01:34:00 AM - آرش فتاحي -


 

همون مزخرفات و اون خوشبینیاس که باعث میشه اون دَم وایسی ولی نپری. باعث میشه تیغ بگیری دستت، ببُری، ولی عمیق نبُری و آروم شی.
میدونی، چون تو اون لحظهء لعنتی میفهمی که "دنیا چقد بزرگتر از این حرفاس."
و چه چیزِ کثافتیه تو اون لحظه به این نتیجه رسیدن.

    5/05/2006 06:09:00 PM - آرش فتاحي -


و خدا انسان را نادان آفرید.
و انسان خدا را.

    5/05/2006 05:05:00 PM - آرش فتاحي -


 

همیشه توجیه خوبی وجود دارد
برای کارهایی که کرده‌ایم.
فقط گاهی آنرا پیدا نمی‌کنیم.

در شهر زندگی در جریان است.
آدمها ورجه وورجه می‌کنند.

    4/28/2006 10:15:00 PM - آرش فتاحي -


 

چیز مهمی نیست. نگران نباش. نگران نیستم.

    8/28/2005 05:31:00 PM - آرش فتاحي -


 

همین الان بیشتر از خودت تورو میشناسم. تو ام فقط کافیه صفحهء حوادثِ روزنامه ها رو بخونی و به باکرگیت فکر کنی. تو خیابون که راه میری، همش دورورتو نگا کنی، که مبادا لولو خُرخُره، این پسرای ناکس، نخورنت. میتونی دستتم بذاری بینِ پاهات. یا یه قفل آهنی بخری و کیلیدشو بندازی تو جوب که آب ببرتش. ولی مبادا یکی یه موقعی، بیاد و اون کیلیدو از تو جوب پیدا کنه. و خیلی اتفاقی بیاد تو خیابون سراغت.
همم
پس بترس.

-----------------------------

داغونم. داقون.

    7/13/2005 09:37:00 PM - آرش فتاحي -


 

(به گفتهء خودش)

امید آخرین بار چیزی نگفت.

    6/23/2005 07:05:00 PM - آرش فتاحي -


 

آخرش تو خواب میمیرم.
چیزی نگو.
هرشب تو خواب میمیرم.

پ.ن: آرامشبخشی که خواب آور نباشه وجود نداره؟؟

    5/29/2005 10:13:00 PM - آرش فتاحي -


 


و شبهایی که با تختم همخوابگی میکنم...و او هر لحظه به اوج لذت میرسد...همه جا تاریک است. من. تختَم. تو.

    5/20/2005 03:16:00 PM - آرش فتاحي -


 

نگران نباش عزیزم، ازین بدترم میشه.
بذار نوار همینجوری خالی بخونه. به صدای نفسهاش گوش کن، و بگو:

i feel it again.

    4/13/2005 03:39:00 AM - آرش فتاحي -


 

اصولا اگه شما "2 تا" 83ایه بدبختین، من یه 82ایه بدبختم. هیچکس نیست. حتی نمیتونم به کسی زنگ بزنم. خوبه. لابد خودم میخوام.
امروز صبح یه فیلم میدیدم تو مایه های فوتبالیستا، از نوع بسکتبالش. همینجوری الکی بغضم میگرفت، بعد میخندیدم. میبُردن، بغضم میگرفت. انگار تماشاچیم. دختررو میدیدم بغزم میگرفت. فقط یه ربع آخر فیلمو دیدم. تیتراژ آخرو دیدم گریم گرفت. حتی نمیفهمم ربطی به فیلم داشت یا نه. من بیخیالم. بی سر و ته. حالم بده. خوبه. قاطی نکردم. زنده ام. من سیگار نمیکشم. موهامو شونه میکنم. مسواک میزنم. هرروز میرم حموم. مامانم هرچی میگه سرش داد نمیزنم، فقط میگم حالم بده. به کسی زنگ نمیزنم. برام فرقی نمیکنه با کسی برم بیرون یا نه. حولهء خیسمو رو تختم پرت نمیکنم. خودمو تو آینه لخت نگا نمیکنم.

    3/29/2005 08:11:00 PM - آرش فتاحي -


 

همممم، چیزی که مسلمه، اینه که امسال همونقد گُه خواهد بود که پارسال. بلکم بیشتر. دیگه تارُفای آدما واقِ اَن حالمو بهم میزنه. کلمه های تکراری...تفاله های مغزی. حالم از آدمایی که حرفای بی محتوا میزنن بهم میخوره....تبریکای بی محتوا، لوپی که همینجوری توش میچرخیم...پسرای جنده، با دخترای نکره. حماقتهایی که هر لحظه فراموش میشن. اسپرمهایی که هیچوقت جفتشونو پیدا نمیکنن و تو لوله های پیچ در پیچ پر از آب، گم میشن.

پ.ن: امید سیفونو بکش. شاید اونور چیز بهتری برا دیدن باشه.

    3/20/2005 02:52:00 PM - آرش فتاحي -


من یا بی ذوقم....یا حالم از ادما بهم میخوره....یا جفتش...............یا هیچکدومش.

    3/20/2005 02:48:00 PM - آرش فتاحي -


 

باید به چیزایی که زنده نگهم میدارن اعتماد کنم.

    3/18/2005 02:31:00 AM - آرش فتاحي -


 

"زنهای باکره مثل زنهای باکره ناز میکنند."

پیتر هانتکه

    3/13/2005 12:47:00 PM - آرش فتاحي -


 

آره، من گّهم. تو گُهتری.

    3/11/2005 12:49:00 AM - آرش فتاحي -


 

so, fuck you anyway.

    3/09/2005 06:17:00 PM - آرش فتاحي -


 

مادرم اگر میدانست مرا میزاید، هیچگاه نمیگذاشت با پسرخاله ام، َمست، از روی تپه های چین تایپه ، جزیره ای در جنوب شرقی آسیا با سقفی بالغ بر 2 متر با بامی کمتر و برفی بیشتر.

"silent..silent...this is the final fret. no alarms and no surprises please."

    3/05/2005 12:19:00 AM - آرش فتاحي -


 

آدمایی توی زندگی من هستند که من اصلا ندیدمشون. علی و هومن. تخیلات قوی و دوست داشتنی من. لحظه های نابی که دیگه هیچکدوم وجود ندارن. لحظه های مُزده. شخصیتهای مُرده. من فقط باهاشون میخوابم و بلند میشم. فقط همین.

    3/02/2005 10:00:00 PM - آرش فتاحي -


 

امید، بچه که بوده آرزو داشته وقتی بزرگ شذ ، یه cpu درست کنه و رقیب intel بشه. منو امید، تحلیل سیستمها ورداشتیم ، میخوایم یه cpu درست کنیم و رقیب intel بشیم. علی آمار احتمال ورداشته. حتما میخواد ببینه احتمال اینکه زندگیشو به گا بده چقدره.

    3/01/2005 02:00:00 PM - آرش فتاحي -


 

"الحمد" رو که میخونم، تو یه لوپ میفتم.

    2/25/2005 02:45:00 PM - آرش فتاحي -


 

"...
قبر یکیست،
و زن یکی.
و یکی چشم گاو است " بابای من از همه گاوتر.

    2/16/2005 11:42:00 AM - آرش فتاحي -


 

"احتمالا کسی خواسته با تو شوخی کند، که متولد شدی."

    2/02/2005 03:09:00 AM - آرش فتاحي -


 

سیگار میکشم. که زمان بگذره. زمان میگذره. من سیگار میکشم و عاشق میشم. عاشق زمان. من میگذرم.

    1/28/2005 11:25:00 PM - آرش فتاحي -


 

هرچقدر دخترای باکره بیشتر تو دنیای مجازی مسنجر،از یه سری smileyها استفاده میکنند، تو دنیای واقعی بیشتر ازشون فرار میکنن.جلق ناقص. اُرگاسم ممنوع.

    1/23/2005 01:55:00 AM - آرش فتاحي -


 

سوءتفاهم نشه ها روزبه، خوشحالم که بلاگ منو نمیخونی. حالم از دخترای همیشه باکره بهم میخوره . و پسرای همیشه لیس زن. و پسرای همیشه باکره. و پسرایی که باکره نبودن و ... باکره شدن. وقتی که غرق میشن. دیگه هیچی نمیفهمن. جالبه... زندگی حال بهم زنیه... نه ویلیام؟ بیا حالمون باهم بهم بخوره. هِی هوشمند! من نمیدونم چرا از تو خوشم میاد، اگه فهمیدی چرا، به منم بگو. سارا جرأتشو داشت که accept کنه. نینا همونقد حالمو بهم میزنه که میزنه. مریم شاهی رو میبینم شاد نمیشم. مواظب باش بو نگیری. علی...نمیدونم. هومن رو دارم متاسفانه کم کم ... میدونم. امید برگشته. مریم کریمی خسته نمیشه. مریم شاهی نمیخواد بفهمه. سهیل رو که میبینم خوشحال میشم ، و هِی به گذشته برمیگردم. اینارو نمیگم که اتفاقی بیفته. شاید چند دقیقهء دیگه همهء این جمله ها عوض شّن. الان از همهء بالاییا حالم بهم میخوره بغیر از 4تاشون. خودمو نمیبینم.
--------------------------------------------
پ.ن1: علی، حالت بهم نمیخوره که بلافاصله بعد از مریم شاهی اسم تورو اُوردم؟
پ.ن2: دقت کن: الان. دقت کن: همیشه.
پ.ن3: آشغالا از زندگی من گمشین بیرون. بازم انگشت شصتم میپره.
و باز هم.

    1/22/2005 10:15:00 PM - آرش فتاحي -


 

زمان.درون هرکس، از دیگران رازهایی نهفته است. از خود.

    1/16/2005 04:49:00 PM - آرش فتاحي -


 

you are a lover in my bed..and a gun to my head.



Smashing Pumpkins

    1/12/2005 01:40:00 PM - آرش فتاحي -


 

از خدا متشکرم...که بخار رو روی شیشه آفرید!

اینو دوس دارم ؛ مطمئنا نه بخاطر اینکه من گرفتم!

    1/09/2005 03:49:00 PM - آرش فتاحي -


 

از muse مطمئن شدم.
--------------------------
شاید بتونیم یکم کُس شعر بنویسیم رو کاغذ بذاریم تو شُرتمون ارضا شیم.

    12/30/2004 03:58:00 PM - آرش فتاحي -


 

جدیدا حس میکنم آخرین روزهای هفته، آخرین روزهای عُمرمن.

    12/23/2004 09:24:00 PM - آرش فتاحي -


 

تو میتونی هرکس و هرچیزیو هروقت که خواستی جنده کنی...
ولی یادت باشه که یه موقع یه آرش فتاحی بود ، که وقتی تو داشتی به دخترای تو خیابون تیکه مینداختی و برا دوستات خالی میبستی، داشت به این فکر میکرد که چه جوری وقتی تو خیابون را میره، به کسی نیگا نکنه... وقتی تو موسیقی خالتور گوش میکردی و قر میدادی..در خفن ترین حالت تکنو میزدی یا گل گلدون میخوندی ، به تو radiohead و تلفظ درست tool رو یاد داد.. گه خورد که یاد داد... وقتی تو میرفتی سر کوچه الواتی کنی، روزی 3 تا نمایشگاه میرفت...وقتی تو بلد بودی دکمهء دوربین دیجیتالتو فشار بدی و چرقی عکس بگیری، به اندازهء تعداد انگشتای دست و پات با دوربین حرفه ای عکس انداخته بود و چاپ میکرد...وقتی تو به کُسای دانشگاه آزاد هنر فکر میکردی و جلق میزدی، هرروز 7 صبح میرفت اونجا و از دیدن این آدما گریش میگرفت...وقتی نمیدونستی دانشگاه چه جای مزخرفیه، میرفت دانشگاه تهران بسکتبال بازی میکرد...وقتی دغدغه ات زدن تستای قلمچی بود، دغدغش ندیدن همهء فیلمای جشنواره فیلم بود...وقتی عاشق شدی، اینقد بلد بود که حرفاییو که نمیتونستی بزنی، از دهنش میشنیدی کف میکردی..و اون هیچی نمیگفت...وقتی روزی 8 ساعت درس میخوندی، 3 روز در هفته روزی 3 ساعت میرفت میدون کشتارگاه که موسیقی یاد بگیره....شک نکن...الان نمیفهمی اینا یعنی چی. شک نکن. راحت باش...چون دیگه آرش فتاحی وجود نداره... و تو میتونی 2 تا کتاب عکاسی کس و شعر بخری و بعد از هفته ها هنوز یه فیلم Illford Pan 200ASA نخریده باشی...سعی کنی فکر کنی روشن فکری و فقط هنر میتونه احساساتو خالی کنه...و به آدمایی که حاضر نیستم حتی تو صورتشون بشاشم ، کون بدی و خوشحال باشی..منم خوشحالم. احتمالا آخرش میشم یه شریفیِ انتقالی، که به خاطر اینکه هوشش کمتر از بقیه بود و نمیکشید، اخراج شد و حالا تو عروسیا گیتار باس میزنه..و تو..یه روشنفکر که فیلم میسازه...یا یه فارغ التحصیل دانشگاه شریف...که داف ها برات میمیرن...و تو میتونی بخندی. بخند. آرش فتاحی مرده. آرش فتاحی مسئولیت میپذیره و نمیتونه انجام بده...به خودت افتخار کن که یه همچین لجنی نیستی. یه. همچین. لجنی.نیستی.
همه چیزو جنده کن. تو میتونی...و تو این حماقت بمون...که هنوز رمز هایی وجود دارند...دقت کن. فقط دقت کن. که آرش فتاحی ضعیفه...خیلی ضعیفه...ولی اگه یکم....فقط یکم...............خاااار میگاد. دقت کن.
اونقد مهم نیستی. حتی اگه یادت نباشه و به این فکر نکنی.به گذشتت نیگا نکن. خوشحال میشم که تو حماقتت بمونی و غلت بزنی.

    12/22/2004 07:40:00 PM - آرش فتاحي -


 

برای ویلیام که همیشه یک مرد باقی میماند.
آرزو کردم روزی در جاده ای سرسبز در حالی که ویلیام سمت راستم نشسته ، از رانندگی من لذت میبره و مست، دنبال چوب کبریت نیم سوخته ای که از دستش افتاده کفِ ماشین، میگرده و دُناماریا رو صندلی عقب تکیه داده و طبق معمول بیرونو نیگا میکنه ، رانندگی کنم...و ویلیام رو به شهرک غرب میرسونم و دُناماریا رو... .

    12/21/2004 09:01:00 PM - آرش فتاحي -


 

بهتره بخوابم. امروز دوباره به دنیای واقعی برگشتم. چند لحظه.

    12/19/2004 11:19:00 PM - آرش فتاحي -


 

جدیدا آدما به طرز عجیبی تشخیص میدن..موسیقی خوب رو...و دخترای خوشگل رو. و این فاجعه اس...
دیگه حتی دختر خوشگلیم وجود نداره..دیگه حتی سیگارم منو نمیگیره.

وقتی به مادرم میگفتم میخوام یه موسیقیدانِ نقاشِ ریاضیدان بشم، بهم میخندید. حق داشت. چون انسانها حق دارن که بخندن.

    12/16/2004 07:03:00 PM - آرش فتاحي -


 

روزهایی که ترجیح میدم هیچوقت به دانشگاه نرسم. روزهایی که ترجیح میدم هیچجا نرسم.

    12/07/2004 01:34:00 PM - آرش فتاحي -


 

انسانهایی که دیگر هیچگاه حس شهوت را درونم تقویت نمیکنند.

    12/05/2004 07:37:00 PM - آرش فتاحي -


 

آره مردم...من اینجام که ازم سواستفاده کنین...راحت باشین...خیلی راحت ...اینقد که تو راحتیتون گم شین. فقط همین لحظه. شایدم چند لحظه پیش. مهم نیست.

    12/01/2004 11:30:00 PM - آرش فتاحي -


 

mikhaam behet nazdik baasham......va alt+tab raa chenaan sari feshaar daad ke digar hichi nadid.

    11/27/2004 10:39:00 PM - آرش فتاحي -


 

این جسم منه. وقتی چشامو میبندم، درونمم، خود منم. این کثافت عجیبه. پلاستیکیه و دائم تغییر میکنه تو اون فضای تاریک. شدیدا کنترل کنندس...... کنترلم میکنه...عمق. عمق عمیق..."مثه یه لاکپشت میخواد فرو بره تو لاکش."

    11/22/2004 09:32:00 PM - آرش فتاحي -


 

And I hate girls…cause I’ve always loved girls….cause I always masturbate…no matter if you’ve masturbated whole your life or not….just whenever you masturbate…join us.


آره میدونی...دخترای باکره...دخترای همیشه باکره...خیلی خفنه که فک کنی حتی یه اسپرمم حروم هیچ کودومشون نمیکنی. امید باید مواظب باشم لینکم از تو وبلاگت پاک نشه..هاها...آره میدونی.....آدما خیلی راحت مهمن یا مهم میشن...ولی ازون راحتتر مهم نیستن. خیلی راحت تر....آره علی ، الان میخوام برم لشگرک...الان بِت زنگ میزنم. میدونی... چون تازه از حموم درومدم.هِه...چون فردا گلو دردم بدتر میشه "میل". آره شک ندارم که الان فقط برام الانه...همونقد که شک نداشتم "صدف" "آناتما" گوش میداده...همونقد که به لحظه هایی که بهشون شک نداشتم شک نداشتم. گه میخوری با کلمه ها بازی کنی...گه میخورم. علی

I’m not coming down. I’m not coming down…Cause I’m already gone…Closer to you everyday..Didn’t want it that much anyway.


ولی من حرفای دیگه ای میخواستم بزنم. من حرفای دیگه ای زدم. همونقد که وقتی ازم بدت میاد، بدت میاد. الان بهت زنگ میزنم علی..میدونی..چون مهم نیست بگی نه و حالت بهم بخوره...باورت نمیشه چقد مهم نیست. ولی اگه بگی آره..........کافیه ارضا شی تا دیگه هیچی نخوای...آره علی ولی من اولیشم که میخورم...آره ولی تو نمیدونی...آدمایی که هیچوقت نمیفهمن چه جوری میتونم تا عمقشونو بِجَوَم. مزّشو تو دهنم حس میکنم... من خار میگام علی..خاااار....تو گه میخوری خار میگای...تو گه میخوری اینجارو میخونی نظر میدی...تو گه میخوری چیزی میاد تو کلّت..تو گه میخوری نمینویسی. ولی اینا اون چیزایی نبودن که من میخواستم بنویسم..تکون میخورم..............تکون میخورم..............
...........
Got the wheels…petrol’s cheap…….big girl with the sweety tooth, watches….my mommy…….. تکون میخورم....we smoke some cigarrets…just back from the video store…
چی؟ ....به مامانت چی گفتی؟؟ فحش دادی؟؟
MIAAAAAAAAAAAAAAAAAAAAAAAMIIIIIIII My mommmmmmy…I bought two new suits…Miami….thinkin about you..my mommy…cause you looklike a Madonna…so I wanna have yooooouuuuuur baby…..baby….baby…..we can make something beautiful..haha……..haha….HAHA..hahaaa…ahaha…….MIAMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMIII IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII bababa baab babab baba…bawn babawn bawn……

    11/14/2004 06:17:00 PM - آرش فتاحي -


 

میتونم بخوابم و به راهنمای فارسی تِک فکر نکنم.
به این فکر کنم که قدّم هر روز یه سانت بلندتر میشه و دهنم بوی آش میده...ولی من آش نخوردم. و تو نمیفهمی. این یه فرض مسلّمه.

23:46:32

    11/06/2004 10:50:00 AM - آرش فتاحي -


 

emrooz ba nima saidi dashtim fek mikardim..ke chera ma daaf nadarim! b'd didim kheili saadas..kheili saade tar az in harfaa...ye raabeteye motanaazer daare baa pooldaar shodan! didin pool pool miaare...daaf am daaf miaare...va azoonjaayi ke hamejaa daaf rikhte va nazdiktarin linke daafe monaaseb kheili doore be maa , be raahati saabet mishe ke maa hichvaght daaf daar nemishim! ...va in mitoone negaraan konande baashe , naaraahat konande baashe , khoshhaal konande baashe ..va oosoolan konande baashe...va maa oosoolan maf'oolim!

    11/05/2004 11:13:00 PM - آرش فتاحي -


 

میشه بو کشیییید ... هنوز خیلی لذتها هستن که نبردم....

    11/03/2004 11:41:00 PM - آرش فتاحي -


 

هیچوقت یادم نمیره...زمان و لحظه هایی رو که شک نداشتم.

---------------------------

تنها مزیت زنها نسبت به مردها اینه که حشرسَرخود نیستن...البته اگه بشه اینو مزیت حساب کرد.

    10/23/2004 09:59:00 PM - آرش فتاحي -


 

I cannot feel the ground...
I cannot feel the ground...
I cannat feel the ground...
laaaylaalaa laaylaalilaay
I cannot feel the ground...no-more.

    10/16/2004 08:13:00 PM - آرش فتاحي -


 

I just tried to suck the dishes

.میتونم خودمو جات جا بزنم. جوری که باورم کنی. و خوردت کنم. جوری که باورت کنم.

------------------------------

خدایا به همهء بندگانت رحم کن. جون بیبیت.(حق تصویر برای خانوم هُمامی)

    10/15/2004 06:18:00 PM - آرش فتاحي -


 

از داشبورد وارد میشویم. از خرابه. خراب میشوم. و در انتهای جاده سقوط میکنم. سقوط از فاصلهء صفر متریِ اَن..تو.

    10/10/2004 03:29:00 PM - آرش فتاحي -


 

ایده ای از بالا اوردن ندارم..نون خنگ چ به وضعیت اولیه بر میگرده و هر چیزیه که اینو. هر. از چند. گاهی. به هیچی فکر نمیکنم. فکر نمیکنه. به. هیچی. تفاوت. چیزی ووجود نداره. من. نه . تو. لویزان. سوسکمار. سیم خاردار. سیخ شدن مو به تن. تن. تن. لغزش دو تاشون رو هم . خیسی بو. بو بو.الهه ؛ امید کجاس؟ امید؛ خود-روِِ . هیچکس. هیچ-کس. کس. کس. کس. کس. کس .کس .کس. کس. کس. کس. کس. کس. کس. ریفرال.خر خره. خر خره. مو شکافانه. آره کس ننت. به همین راحتی اره کوش اون .نچ نچ نچ نچ نیم سکه. یه ریتم آروم..یه ریتم خسته کننده..یه آدم خسته کننده. یه آدم خسته تر. هیچکس خسته نیست هیچکس. منم خسته نیستم. گه میخوره هر کی خسته باشه. وبلاگ نمینویسی؟ به تخمم. اِ داری مینویسی؟ به تخمم.
نظری ندارم.
سگ خورد.
because you're sweet and lovely girl...I love you...
because you're sweet and lovely girl......

    10/09/2004 02:27:00 PM - آرش فتاحي -


 

میترسم به عکست نگاه کنم...میترسم وجود نداشته باشی.

    10/02/2004 09:48:00 PM - آرش فتاحي -


 

و شبهایی که با تختم همخوابگی میکنم...و او هر لحظه به اوج لذت میرسد...همه جا تاریک است. من. تختَم. تو.

    9/26/2004 09:07:00 PM - آرش فتاحي -


 

احتمال مردنم در خواب
بیشتر از احتمال رسیدنم به نور است.
و خوره هایی که در خواب به سراغم می آیند
عجیب تنم را می دَرند.

    9/14/2004 05:23:00 AM - آرش فتاحي -


 

...آدمایی که با J دنبال هویتشون میگشتن و تو این گمشدگی بیشتر غرق میشدن...

    9/11/2004 08:04:00 AM - آرش فتاحي -


 

همه عین هم. شایدم من عین همیشه.

    8/25/2004 07:40:00 PM - آرش فتاحي -


 

تو محکومی به خوندن این جمله. حالا اگه الان با خوندن جملهء قبلی به خودت اومدی و تصمیم گرفتی دیگه اینجارو نخونی، بهت پیشنهاد میکنم سعی نکن جلوی خودتو بگیری، این یه هوس مثه همخوابگی با یه دختر باکره نیست. ریلکس باش، یه نفس عمیق بکش، به جمله های تکراری فکر کن، به جملهء اول من فکر نکن و به زندگی نکبت بارو مزخرف روزمرت ادامه بده. در حالی که بازم محکوم بودی به خوندن جملهء قبل و این جمله.

آره، اون منم.

    8/19/2004 12:09:00 AM - آرش فتاحي -


 

میخوابم. همه چی یادم میره. عادت کردیم همه چی یادمون بره...آدمای بی جنبه. آدمای همیشه بی جنبه.

must have died alone. a long long time ago

    8/07/2004 02:42:00 PM - آرش فتاحي -


 

امروز شک کردم. به گشودن لبهام. به شنیدن صدای تو.
- معیار .
بوی مشمئز کنندهء یه عالمه گل. حالمو بهم میزنه.
یه موقع میمیریمُ زجرامون به نسلای بعدیمون منتقل میشه.

    8/02/2004 10:40:00 PM - آرش فتاحي -


 

کوچه های خالی از دخترایی با کفشای نوک تیز. من. بهمن. فرانسهء هُم مِید. ماه. تقلای رسیدن به نرسیده هام. نرسیدن به تقلای رسیدنم. من خوابم. همه بیدار.

Vimax penis englargment pills.
دخترای همیشه گرسنه. زنای سگ با سگای زن. امین سعیدیز.
شصتم امروزم میپرید. با هم میپریم. دور نیست.

    8/01/2004 02:15:00 AM - آرش فتاحي -


 

میخوام بیفتم . فقط بیفتم. دخترای گرسنه. دخترای همیشه گرسنه. شاید فقط من اضافیم. فقط من. و تو نمیدونی چقددددددددر کوچیکی/شصت دست راستم برای سومین روز میپرید. تبریک میگم.

    7/31/2004 01:19:00 AM - آرش فتاحي -


 

امروز شک کردم. به تمام چیزایی که بقیه برام تعریف کردن. باید بشینم همرو دوباره برا خودم تعریف کنم. وحشتناکه. همهء این رفتارارو باید عوض کنم. کثافتا. میترسم. شاید دیگه نباشم. شاید هیچوقت لازم نبود که باشم. دو روزه شصت راستم میپره. دیشب تونستم تو ارتفاع ، ارتفاعو حذف کنم.

    7/28/2004 11:09:00 PM - آرش فتاحي -


 

همهء آدما فرصت تجربه کردنو داشته اند. به یک اندازه. این حرف، تو جنبه های خیلی کلی درسته. چون همین تجربهء یکسانِ که باعث میشه یه سری آدما تغاهم داشته باشن. ٢ تا چیز این قضیه رو میسازن. یکی شرایط؛ یکی "خود" اون آدما. این شرایط رو همه تجربه میکنن. به همین دلیل وقتی دو نفر تو یه چیز تفاهم دارن، در واقع در یک شرایط در گذشتَشون یه جور عکس العمل داشته ان. و این عکس العمل، همون "خود" س. و همینه که باعث میشه این دوستی به هم پیوسته بوجود بیاد. یه لجن بهم پیوسته. پس من این حَقو بخودم میدم که آدما رو برحسب چیزی که هستن بسنجم ؛ و به شرایطشون فکر نکنم.

--

خیلی سخته که وقتی نمیتونی نفس بکشی، نفس بکشی. وقتی تو خواب از ترس نمیتونی داد بزنی، داد بزنی. خیلی سخته.

--

و خیلی احمقانس که بین نوشتن این چرتوپرتا که خودتم هیچ احساسی نسبت بهشون نداری، و خوندن SessionBeanها که دغدغهء فَک زدن در موردشون با امیدُ داری، نوشتن اینارو انتخاب کنی. حتما یه چیزی وجود داشته؛ از همون اول. راهو اشتباهی اومدی.

    7/18/2004 12:31:00 AM - آرش فتاحي -


 

دلم زن میخواد. خدا امروزو برا من ساخته . ( ساخت )

    7/11/2004 01:53:00 PM - آرش فتاحي -


 

کافه فرجه و رهمتلاه الیح. دیگه نمیتونم تصور کنم که کردستانو میرم بالا، خروجی همتو با ترافیکش ازون گوشه میخزم تو، با رفتن تو خروجی مدرس و رسیدن به دوراهی؛ یادم بیفته که کمتر وقتی شده که اون جونوبیرو انتخاب کنم؛ ترافیک خفن مدرس و صدر رو رد کنم در حالی که به چیزی فکر نمیکنم. حموم. میدون. توقف ممنوع. دیگه اتفاق نمیفته که با هومن مریما رو برسونیم شهرک و سعادت آباد؛ وقتی که داریم بخاطر پول نداشتنو "الاغه" به کافه از شهرک مسافر میزنیم ، آروینو دور میدون ببینمو قاط بزنم یکم ؛ با هومن محض بیکار نبودنو خنده شجریان گوش بدیمو جلوی مسافرا یه کانورسیشن خنده را بندازیم. بعد بریم کافه و امین و صمد بدون شمردن این حاصل عرق جبین ما، هرچی میخوایم بهمون بدن ، ماام کوف کنیم. دیگه نمیشه تو کافه فرجه روز تولدم سورپیریز شم. فکر کن! اون گربهء سیاه با چشای زردش رو دیوار.

    7/05/2004 02:19:00 PM - آرش فتاحي -


 

من چیم؟ هیچی نیستم. تو یه توهم دارم دستو پا میزنم. غلت میزنم.دیشب بالاخره درومد. اون کثافتا از تو چشمم. مغزمو از دست دادم. شبیه یه حیوونم که فقط خرناسه میکشه. به این قفس نزدیک نشو. نمیتونی نزدیک شی. خوردت میکنه. بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی. مغزم فاسد شده. خیلی راحت هظمش کن.این فقط یه توهمه. وقتی میخوابی به این فکر کن که تا فردا چقد راهه؟ همهمهء کلاغایی که هنوز به دنیا نیومدنو اونجا نیستن. توهم تماشاچیای توی ورزشگاه . حس مشترکشون با بازدیدکنندهای باغ وحش. حیوونی در کار نیست. همش منم. فقط منم.

    6/29/2004 11:37:00 AM - آرش فتاحي -


 

مگه نه اينکه با بعد دوم ميشه از يه زندان يه بعدي فرار کرد؛ و با بعد سوم ميشه از يه زندان دو بعدي...بلکم بعد از مرگ ميريم تو يه دنياي چهار بعدي ؛ مرگم فقط اون مرز کنده شدنس. همين.هممم......
-کس کم بگو ارش. برو بشاش تو دسشويي ارضاء شي. تو حتي نزديک اوجم نيستي.

    6/04/2004 01:17:00 AM - آرش فتاحي -


 

مرگم چقد بوی زندگی میده. زلزله؟

    5/28/2004 06:45:00 PM - آرش فتاحي -


 

آرش ؛ خیلی دلم میخواد بازم قیافتو ببینم. ولی تو هرروز داری گه تر میشی. یکی دیگه ازون روزا که همینطوری دارن بیشتر میشن. هیچوقت

    5/23/2004 12:03:00 AM - آرش فتاحي -


 

ترس اولین چیزی بود که برام تعریف شد.

    5/15/2004 07:24:00 AM - آرش فتاحي -


 

همه چي تو تقليد تموم ميشه . أخرش ميتونه چي باشه؟ چندتا جمله ... چنتا کلمه؟ فقط چندتا....نه.."هيچي" نه. حتما يه چيزي هست. شايد اون منم.

    5/11/2004 08:56:00 PM - آرش فتاحي -


 

مغزم داره فاسد میشه. میخوام اینجا نباشم. نمیخوام اینجا نباشم. نمیخوام اینجا رو بخونی. فقط یه دیوونه خونه میخوام. خیلی از لذتها هست که هنوز نبردم. بو. باید یکم بو بکشم. نباید بو بکشم.

    4/23/2004 11:30:00 PM - آرش فتاحي -


 

همیشه خوبم ؛ مگر اینکه خلافش ثابت نشه.

    4/22/2004 02:09:00 AM - آرش فتاحي -


 

من فقط از خودم بدم میاد. احتمالا فقط همین. مشکل از خودمه. لازم نیست تو بترسی . هیچوقت به خودت شک راه نده. همینجوری احمق بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون . غلت بزن . بمون ..

    4/21/2004 07:47:00 PM - آرش فتاحي -


تویه مردابی گیر کرده ام که فقط یه معجزه میتونه نجاتم بده....همیشه احتمال یه معجزه هست....هیچوقت نیست.
یه مدت میخوام برم تو یه دیوونه خونه راحت باشم.......بخوابم.تعادل.

    4/21/2004 12:33:00 PM - آرش فتاحي -


 

وقتی اینجا وبلاگ من نیست...وقتی تو اونجا که هستی، نیستی................هست.

    4/19/2004 11:01:00 PM - آرش فتاحي -


 

با این پک؛ همهء شما کثافتارو میکشم تو و بعد... ... .... ......... .... ..... .. . ...... .... ..... .. .... ... ... یه اوتوبوس؛ شناور تو دریا.

    4/14/2004 11:30:00 PM - آرش فتاحي -


 

مرز

    4/09/2004 11:48:00 PM - آرش فتاحي -


 

شب + من + تنها + بارون + پیچ + پیچ(مهره) + تاریکی + تلو + وحشت + Depeche mode + اشک + تگرگ + هیچ + سکوت + سکوت + سکوت + من + ساکن + بهار احمقانه مست کننده + من + تخیل.
I haven't beem getting anywhere , no I haven't been getting anywhere.

    4/05/2004 02:49:00 AM - آرش فتاحي -


 

میتونم از خودم انصراف بدم، میتونم از دانشگاه انصراف بدم، میتونم از زندگی انصراف بدم. هیچکودوم. میتونم بشینم تو آرامش؛ قهوه بزنم و یه نخ سیگار بکشم. سیگار نه؛ ملت بیدار میشن. میتونم بعدشم بیافتم دنبال پشه های اطاقم تا صبح؛ که دیگه عین هر شب مزاحمم نشن و بذارن بخوابم...خوابم میاد؛ یه خواب ابدی.

    4/04/2004 12:50:00 AM - آرش فتاحي -


 

خیلی راحت میتونم دروغ بگم.خیلی بهتر از تو و به این افتخار میکنم. کس ننهء هر آدمی که میتونه افتخار کنه

    4/03/2004 07:36:00 AM - آرش فتاحي -


من یه احمقم یه کثافت یه احمق به تمام معنا یه کثافت لجن یه بیشعور یه تعریف از چیزای منفی تو یه چیز من ...من...چرا؟ چرتکه! گه زدن به همه چی گه زدن به تو تهوع آلبر کامو گییییییییییییییییییج یه کثافت حالم داره بهم میخوره حالم بده موش بندری توسعهء پایدار فریاد ارضاء بدون فریادم میشد نه نمیشد لرزش لغزش آنی عقل احمقا گوساله من کودوم؟؟ لحظه کوچیکترین جزء مهمترین جزء کمترین فاصله تا هرچی گفتنش ارزششو میاره پایین یه احمق اینو نمیفهمه من اینو میفهمم احمقم که اینو میفهمم ارضا نشدن کثافته من حتی نزدیک اوجم نیستم .....من؟

    4/03/2004 12:25:00 AM - آرش فتاحي -


 

گیر کرده ام بین یه عالمه سوال بدون جواب................................................یه عالمه جواب بدون جواب......................................یه عالمه جواب بدون سوال.

    3/29/2004 07:32:00 PM - آرش فتاحي -


 

گیر کرده ام بین یه عالمه سوال بدون جواب................................................یه عالمه جواب بدون جواب؟.....................................یه عالمه جواب بدون سوال؟

    3/27/2004 03:19:00 PM - آرش فتاحي -


اعتراف............................................کثافت

    3/27/2004 12:00:00 AM - آرش فتاحي -


 

من نشاشیدم در شاشدانی . من شاشیدم به تو .

    3/19/2004 04:40:00 PM - آرش فتاحي -


 

من یا بی ذوقم....یا حالم از ادما بهم میخوره....یا جفتش...............یا هیچکدومش؟؟

    3/17/2004 01:09:00 PM - آرش فتاحي -


 

میتونم الان بشاشم......میتونم وقتی میریم بشاشم........میتونمم اصلا نشاشم..........من قابلیتای مختلفی دارم.

    3/15/2004 08:37:00 AM - آرش فتاحي -


 

زمانی که میخوام هیچ جا نباشم.......کلمات تکراری....تفاله های ذهنی.

    3/13/2004 12:03:00 PM - آرش فتاحي -


 

گاهی از خودم میپرسم : خدا چرا تورو بوجود اورد........خدا؟

    3/12/2004 11:06:00 AM - آرش فتاحي -


 

یه مگس تو بوم من گیر کرده.

    3/10/2004 01:53:00 AM - آرش فتاحي -


 

هنوز زيادي متعلقم.کمتر معلقم.بيشتر.

    3/03/2004 07:32:00 PM - آرش فتاحي -


 

من انداختم. من تف انداختم. من با هدف تف انداختم. من تف انداختم به. من تف انداختم به زمين در جاهايي که تف انداختن به زمين ناشايست بود. من تف انداختم به زمين در جاهايي که تف انداختن به زمين نقض مقررات بهداشت بود. من تف انداختم به صورت کساني که تف انداختن به صورتشان توهين علني به مقدسات بود. من تف انداختم به چيزهايي که تف انداختن به آنها توهين علني به بشريت بود. من تف نيانداختم جلوي کساني که تف انداختن جلوي آنها بنا بر افواه خوش يمن بود. من تف نيانداختم جلوي افليجها ؛ من تف نيانداختم به بازيگرها پيش از رفتنشان به روي صحنه. من تف نيانداختم در تف داني. من تف انداختم در اطاقهاي انتظار . من تف انداختم در باد.

اتهام به خود ~ پتر هانتکه

    3/02/2004 06:33:00 PM - آرش فتاحي -


 

وقتي آدم چشماشو ميبنده؛ ۲ حالت وجود داره:
يا همه اطرافشو حذف ميکنه ؛؛؛؛؛ يا خودشو از همه اطراف ...................................... يه حالت سومم وجود داره که الان به ذهنم رسيد ..ولي اين حالت سوم ......اصلا به درد نميخوره؛؛؛؛؛؛شايد اصلا به درد نخوره.

    3/01/2004 09:07:00 PM - آرش فتاحي -


 

يه روز يه آقايي بود ؛يه آقاي خوبي بود . هميشه دندوناشو به موقع مسواک ميِِِزد ؛ ولي نه مثل همه اون آقا خوبايي که تو داستانا تا حالا خوندين . هميشه راست ميگفت ؛ ولي نه مثل همه اون آقا خوبايي که تو داستانا تا حالا خوندين . هميشه عينکشو به موقع ميزد ؛ ولي نه مثل همه اون آقا خوبايي که تو داستانا تا حالا خوندين . هميشه ساعتشو به دست چپش ميبست ؛ ولي نه مثل همه اون آقا بدايي که تو داستانا تا به حال خوندين . هميشه اين آقاهه ؛حرفاي خوب ميزد ؛ مثل همه اون آقا کثافتايي که تو داستانا تا به حال خوندين . "من کجاي اين دنيام؟من کجاي اين دنيام؟ها؟من کجاي اين دنيام؟؟؟...تو؟اين دنيا؟ اين فقط يه تغيير ريتمه ". اين آقاهه چشماش کار نميکرد ؛ ولي دوتا چشم داشت . عوضي!بي شعور!کثافت!الاغ!و خيلي چيزاي ديگه.....اينا چيزايي نبودن که ما بخوايم باهاشون اون آقاهرو مورد خطاب قرار بديم - هميشه همه کاراشو به موقع انجام ميداد . زمانو شما براش تعيين نميکردين . ساده لوح! زمان برا خودش کلي سيستم داره . هميشه آب دهنشو بدون صدا قورت ميداد ؛ شما ميتونين؟ بدون نفس صدا ميکشيد ؛ شما نميتونين . ولي من ميتونم . هميشه وقتي ميخواست از خونه بره بيرون ؛ کيليداي خونه رو به موقع از جيبش در ميوورد ؛ در خونه رو با کيليداي خونه به موقع قفل ميکرد ؛ کيليداي خونه رو به موقع ميذاشت تو جيبش ؛ و با همون دست ؛ به موقع کيليداي ماشينو در ميورد . به موقع در ماشينو باز ميکرد؛ و به موقع ميبست . به موقع ماشينو روشن ميکرد ؛ به موقع پاشو ميذاشت رو کلاچ ؛ به موقع ميزد دنده يک ؛ به موقع پاشو ميذاشت رو گاز و به موقع حرکت ميکرد . اينبار فقط يادش رفت کمربندشو ببنده . فقط همين . فقط .
يکشنبه ۱۱/۳/۸۲ ساعت ۰۰:۰۰:۰۰

    2/24/2004 10:21:00 PM - آرش فتاحي -


 

پريروز براي اولين بار از تصوير دستم تو آينه ترسيدم.

    2/13/2004 09:47:00 PM - آرش فتاحي -


 

روح زندگيم توي من مرده.

    2/05/2004 07:19:00 PM - آرش فتاحي -


 

فكر كنم كم‌كم بايد تولدمم فراموش كنم...................احساس يه loopبهم دست مي‌ده.

    2/04/2004 12:00:00 AM - آرش فتاحي -


 

جمعه 5/7/81 21:00:51

صبر مي‌كنم...
كي گريه مي‌كنم...؟
اينجا؟ حالا؟
...يه واقعه ، نه..يه اتفاق .
...دلسوزي، اشك .
.....احساسات مزخرف عشق يه نفر .
.....عشق آرماني يكي ديگه .
.......دودلي من (؟) بلكه‌‌‍‌ام تو.
...........پوچ ، يا يه خودكار تو خالي ؟
.............گريه ، نظم ،
............چشمايي كه نمي‌بيننت
...........و چشمايي كه مي‌بيننت .
..............روان‌نويساي فابركسلي كه پشت سر هم تموم مي‌شن
..................و روانشناسايي كه هيچوقت تمومي ندارن.
چه كلمه‌ي مزخرفي.....
......چيزي كه هيچوقت نمي‌شي .
.................و چيزايي كه هسثي .
من مرده‌ام .
...ضربدرهايي كه پشت سر هم رو كلمات مي‌خورن .
عشقي كه خيالي تر از اونيه كه بتوني تخيلش كني .


21:10:52

    1/29/2004 04:05:00 PM - آرش فتاحي -


 

حرفاي بهتري براي زدن هست...
من وسط دنيام ، تو ، دور من مي‌چرخي . من خورشيد نيستم ، تو زميني ،‌آسمون تاريكه ،‌آسمون بالا سرمه . خيلي زياده ، خيلي . اين درخته سبزه ، آسمون وانيليه ، الان قرمز شد ، حالا سياه ، ديگه تورو نمي‌تونم ببينمت .... حالا فقط تو هستي . مي‌شنوي دارم چي مي‍‍گم ؟ آره ؟مي‌شنوي دارم چي مي‍‍گم ؟ آسمون خيلي سنگينه ،خيلي .

    1/26/2004 08:29:00 PM - آرش فتاحي -


اونجا كنار پنجره
فقط چند سانت اونورتر.
فقط فقط چند ميليمتر .
چقدر
خيلي كم.....




فكرشو نكن/ احتمالا چيزاي بهتري براي فكر كردن هست .

    1/26/2004 08:23:00 PM - آرش فتاحي -


 

خدا برام يه شَكه ، هر وقت شَكش منفي نيست خيلي دوسش دارم...توام برام يه شَكي.

    1/23/2004 04:50:00 PM - آرش فتاحي -


چه ربطي داره ...
هم علي كريمي يه‌پا‌دو‌پا مي‌زنه ،هم مارادونا ، .... هم تام يورك .
بگذريم از اينكه مارادونا با يه يه‌پا‌دو‌پاش 5 نفرو جا مي‌ذاره ،علي كريمي به زور يكيو ، تام يورك .... فوقش به خودش لايي بندازه ، ولي اگه بخواد اينم مي‌تونه.

    1/23/2004 04:48:00 PM - آرش فتاحي -


نصف شب كه از خواب بيدار شد ، احساس كرد به خدا خيلي نزديك شده . اون شب مي‌خواست بميره . فشار انگشتارو رو گلوش احساس مي‌كرد . كم‌كم همه چيز محو شد ... چشماشو كه باز كرد ،‌ زنش رو ديد كه جلوي افسر پليس زانو زده : فقط يه لحظه‌ي جنون آميز بود ، نمي‌خواستم بميره

    1/23/2004 04:45:00 PM - آرش فتاحي -


قرمز يراي چي ؟ آبي رنگ خداس ، سياه منم ، سفيد شايد تو باشي ، سبز وجود خارجي نداره ... اين فقط يه تو‌همه . مي‌خوام فقط توي جنگل راه برم ، دخترك با اين فكر دست پدر را ول مي‌كند و به سمت مغازه‌ي رنگ‌فروشي مي‌دود ... اين فقط يه توهمه.
براي اولين بار بود كه از فرو بردن اب دهانش به ان اندازه لذت مي‌برد . هرچه دستانش را كه دور گلويش حلقه زده بودند بيشتر مي‌فشرد ، بيشتر احساس خوشبختي مي‌كرد .....ضربان كند و دردناك رسيدن به خوشبختي... ناگهان به اوج رسيد ... چشمان مرد براي هميشه بسته شده بود...صداي قهقه‌ي كودك...باد سردي كه از طرف درختان مي‌وزيد و زن نيمه برهنه‌اي كه شيون مي‌كشيد... دنيايي كه كاملا از بين رفته بود.

    1/23/2004 04:30:00 PM - آرش فتاحي -


���� ���� �� � ��� �� ���� � ���� ��� � ���� ���� �� ���� � ��� ���� ����� ����� ... ��� ��� �� ����� . ������ ��� ��� ��� ��� ��� � ����� �� ��� ��� ��� ��� �� �� ����� � �� ��� ������ �䐝����� ����� ... ��� ��� �� �����.
���� ����� ��� ��� �� �� ��� ���� �� ����� �� �� ������ ��� ����� . �э� ������ �� �� ��� ����� ���� ��� ����� ����� ������ � ����� ����� ������� ����� .....����� ��� � ������ ����� �� �������... �ǐ��� �� ��� ���� ... ����� ��� ���� ����� ���� ��� ���...���� ����� ����...��� ���� �� �� ��� ������ ������ � �� ���� ������� �� ���� ������... ������ �� ����� �� ��� ���� ���.

    1/23/2004 04:30:00 PM - آرش فتاحي -


 

��ǝ� Ӑ � �� Ӑ�� ��....������ ����� �����......

    1/20/2004 08:05:00 PM - آرش فتاحي -


test

    1/20/2004 09:59:00 AM - آرش فتاحي -